در طول این دوره 3ساله، مستندهای متعددی از سفرهای استانی و بینالمللی سیدابراهیم رئیسی ساخته شد. تعدادی از مستندسازان کشور، همراه با تیم رئیسجمهور شدند تا روایتگر مهمترین اتفاقاتی باشند که در جریان سفرهای وی به وقوع میپیوندد.
سیدعلی صدرینیا یکی از همین مستندسازان است؛ او در سفرهای خارجی مهمی همراه با سیدابراهیم رئیسی بوده و در گفتوگویی، درباره تجربه مستندسازی از بالاترین مقام اجرایی کشور، روحیات خاص شهید رئیسی و همراهی با وی سخن گفته است.
صدرینیا در مقدمه سخنانش، مهمترین سفرهایی را که همراه با شهید رئیسی بوده است، معرفی کرد و گفت: بنده در 4 سفر از سفرهای آقای رئیسی، بهعنوان مستندساز همراهشان بودم؛ از جمله آنها، سفرشان به نیویورک و سازمان ملل در سالهای 1401 و 1402، نخستین سفر به روسیه و سوریه بود. در سفر با آقای رئیسی بهعنوان مستندساز تجربیات قابلتوجهی داشتم؛ وقتی وارد چنین سفری میشوید، حتماً جذابیتهای اولیهای وجود دارد که توجه را جلب میکند و سعی میکنید سراغ آنها بروید. اما وقتی سفرها تکرار میشود و به سفر دوم یا سوم وارد میشوید، آرام آرام باید از این جذابیتهای اولیه فاصله بگیرید و عمیقتر بشوید، بر همین اساس، سعی کردم زاویههای جدیدی پیدا کنم.
وی درباره تجربه همراهی خود با رئیسجمهور در سفرهای بینالمللیاش گفت: 2 موضوع بیش از بقیه برایم پررنگ بود؛ اولاً اصرار آقای رئیسی بر این بود که هیئت همراه در سفرها، کوچک و کاملاً کاربردی باشد، او به راهاندازی تیمِ بزرگِ همراه اعتقادی نداشت و به همین دلیل، فقط یک مستندساز همراهش میرفت و خبری از تیم مستندسازی نبود، این موضوع کار مرا بسیار سخت میکرد، چرا که تنهایی هم باید تصویر میگرفتم، هم نور را تنظیم میکردم و هم حواسم به بقیه امور میبود.
در سفر با آقای رئیسی، یک موضوع بهشدت مشهود بود و آن هم برنامه فشرده کاری او بود، این فشردگی بهحدی بود که ما بهعنوان مستندساز جا میماندیم
صدرینیا اضافه کرد: علاوه بر این، در سفر با آقای رئیسی، یک موضوع بهشدت مشهود بود و آن هم برنامه فشرده کاری او بود، این فشردگی بهحدی بود که ما بهعنوان مستندساز جا میماندیم. خاطرم هست در روز دوم سفر سوریه (اردیبهشت 1402) نزدیک به 12 ساعت جلسه پشت جلسه برگزار شد و حتی یک کات هم ندادیم! بهیاد دارم اینقدر خسته بودم که خوابم برد و نتوانستم به مراسم بدرقه رسمی که آقای بشار اسد برگزار میکرد برسم! بهنظرم مهمترین ویژگی آقای رئیسی، روحیه خستگیناپذیرش بود.
این مستندساز درباره اینکه آیا حضور یک مستندساز همراه با رئیسجمهور، نیاز به رعایت پروتکل خاصی داشت یا خیر، گفت: دوستان رسانهای نهاد ریاستجمهوری با کسانی که وظیفه حفاظت از ایشان را بهعهده داشتند، به تفاهم و تعامل بسیار خوبی رسیده بودند و همین موضوع کار من مستندساز را ساده میکرد، البته در برخی اماکن، ملاحظاتی وجود داشت و نمیشد بهراحتی تصویر بگیرم، اما در اکثر موارد، با من همکاری میکردند. اوج این همکاری در سفر سوریه بود که در عین خطراتی که وجود داشت، اما شاهد نهایت همکاری با مستندساز بودم.
کارگردان مستند «تهران دمشق» درباره متفاوتترین سفر شهید رئیسی و حالوهوای حاکم بر آن گفت: سفر سال 1401 به سازمان ملل، بسیار خاص بود، چرا که مقارن با حادثه مهسا امینی شده بود و فضای بسیار تلخ و سنگینی حکمفرما بود، شاید اگر آقای رئیسی میخواست عافیتطلبانه نگاه کند، بهتر بود به آن سفر نمیرفت؛ حتی چنین سؤالی را از ایشان در هواپیما پرسیدیم و ایشان اشاره کرد که؛ "برخی افراد دلسوز، قبل از سفر به من میگفتند: «به این سفر نروید»، اما من معتقدم که باید برویم و حرف مردم را بزنیم."، بنابراین تصمیم به این سفر، نیاز به شجاعت و جسارت خاصی داشت که آقای رئیسی بهخرج داد.
وی اضافه کرد: از سویی دیگر، فضا در آنجا ملتهب بود؛ تصور اولیه ما این بود زمانی که بخواهیم وارد سازمان ملل بشویم، با مخالفان و رسانههای خارجی مواجهه داریم اما جالب است بدانید در همان دقایق ابتدایی که از هواپیما پیاده شدیم و بهسمت هتل در حال حرکت بودیم، جنگ آغاز شد و دوربین برخی از شبکههای خارجی بهویژه منافقین، شروع به تصویربرداری کردند، در حقیقت، حملات رسانهای آنها از همان زمان آغاز شد، علاوه بر این، روزی که قرار بود آقای رئیسی در صحن اصلی سازمان ملل سخنرانی کند، فراخوان ویژهای منتشر کرده بودند و شعار میدادند؛ "نیویورک را به جهنم ابراهیم رئیسی تبدیل میکنیم"! خود من بهعنوان مستندساز واقعاً ترس داشتم که بالاخره چه اتفاقاتی رخ میدهد، حتماً بهیاد دارید که ایشان در همان سخنرانی، عکس شهید سلیمانی را بالا بردند.
صدرینیا درباره اتفاقات پس از سخنرانی شهید رئیسی در سازمان ملل توضیح داد و گفت: خاطرم هست زمانی که سخنرانی ایشان تمام شد، باید از یک مسیر مشخص حرکت میکردند تا به اتومبیل برسند و به هتل بروند اما ایشان بهصورت ناگهانی مسیرش را تغییر داد و تصمیم گرفت بههمراه هیئت همراهش مسیر سازمان ملل تا هتل را پیاده طی کنند. این تصمیم آقای رئیسجمهور در شرایطی که ضدانقلاب فراخوانهای عجیب و غریبی صادر کرده بودند باز هم جرئت و جسارت ایشان را نشان میداد و از سویی دیگر، یک حرکت رسانهای قوی در پاسخ به فعالیت رسانهای چندروزه آنها بود، آقای رئیسی با این تصمیم خود نشان داد که هیچ خبری نیست و او بهراحتی میتواند در خیابانهای نیویورک قدم بزند.
این مستندساز در بخش دیگری از صحبتهای خود درباره تجربه همراهی با شهید امیرعبداللهیان سخن گفت: اولین مواجهه من با آقای امیرعبداللهیان در سال 1396 بود؛ در آن زمان مستند «تهران دمشق» را ساخته بودم و او را برای تماشای فیلم دعوت کردم، از قضا همراه با خانواده هم تشریف آوردند؛ زمانی که مستند تمام شد، به نکات بسیار ریز و کارشناسی اشاره کرد که برای قابل توجه بود. همانطور که میدانید مستند تهران دمشق به روایت موازی بین اتفاقات رخداده در دمشق در زمان داعش و اغتشاشات در تهران میپردازد. در صحنههای مربوط به دمشق زیباییهای آنجا را نشان میدادم و آقای امیرعبداللهیان پس از دیدن فیلم سؤال کرد که؛ "چرا به زیباییهای تهران اشاره نکردید و تنها به التهابات پرداختید؟؟، ایشان حتی تأکید داشت که؛ "باید این مستند را به چند زبان دیگر ترجمه کنید و در آن کشورها نیز پخش کنید".
وی ادامه داد: آقای امیرعبداللهیان چهره فرهنگی و هنری نیز بود و او را بسیار در مراسمات مختلف سینمایی میدیدم، بارها بهشوخی به دوستان وزارت فرهنگ میگفتم؛ "فرهنگیترین چهره دولت، آقای امیرعبداللهیان است که ارتباط بسیار خوبی با اهالی فرهنگ و هنر گرفته است."، خاطرم هست در یکی از سفرها و در جریان مذاکرات، دستاوردی داشتیم و آقای امیرعبداللهیان در یک ارتباط زنده با صداوسیما شرکت کرد و درباره آن دستاورد توضیح داد. دوستان صداوسیما بسیار مشتاق بودند که در بازههای دیگری نیز ارتباط برقرار شود و پیشنهاد میدادند، اما او در یک نگاه کاملاً رسانهای تأکید کرد که؛ "من وزیر امور خارجه هستم و همین مقدار از توضیحات برای این دستاورد کافی است، بیش از این دیگر لازم نیست و بقیه باید دربارهاش صحبت کنند."، در اینجا او را با افرادی مقایسه کردم که بدون ملاحظه مقابل دوربینها میآیند.
صدرینیا درباره تفاوت بین گزارش خبری و مستند سفر رئیسجمهور توضیح داد و گفت: نقطه سخت کار ما همین بود؛ همیشه میگفتم؛ گروههای مختلفی، پیشتر درباره سفرهای رئیس جمهور مستند ساختهاند و چه باید بکنیم که مستند ما شبیه به آنها نشود و گزارش خبری هم نباشد؟ به همین دلیل همیشه تلاش میکردم زاویه دید جدیدی پیدا کنم و خیلی وقتها این زاویه دید در گپوگفتها پیدا میشد.
وی اضافه کرد: خاطرم هست بعد از سفر به روسیه، صحبتهای ضدونقیضی در رسانهها شکل گرفت و اینطور قلمداد میشد که این سفر نتوانسته است به دستاوردهای اصلی خودش برسد، اما وقتی از هیئت همراه پرسیدم که آیا این سفر خوب بود یا خیر، تأکید کردند که به تمام اهدافش رسیده است، به همین دلیل تصمیم گرفتیم فیلمهای سفر را بلافاصله آماده و منتشر کنیم و منتظر نمانیم تا به تهران برگردیم و فیلم را تدوین کنیم، چنین اتفاقی در سفر سال 1402 آقای رئیسی به نیویورک محقق شد و مستند «صدای ایران» را بهصورت روزانه حدود 7ـ8 دقیقه تدوین میکردیم و منتشر میشد.
کارگردان مستند «صدای ملت» درباره اینکه آیا حضور مستندساز تداخلی با فعالیتهای رئیسجمهور دارد یا خیر، گفت: همیشه تلاش کردم صحنه را بههم نزنم و همان چیزی را ضبط کنم که اتفاق واقعی است، در حقیقت، در مواجهه با چنین سوژههایی، برداشت اول برای من بالاترین اهمیت را داشت و اگر از رئیسجمهور بخواهم فلان کار را انجام بدهد یا فلان حرف را دوباره تکرار کند، همه چیز بههم میریزد، بهویژه آنکه من مستندساز همراه با بالاترین مقام اجرایی کشور هستم و اساساً امکان چنین چیزی وجود ندارد.
او در پایان گفت: موضوع مهمی که برایم جالب بود، پیگیری آقای رئیسی از سینمای مستند و توجه ویژه او به این حوزه بود، اگرچه هیچوقت اعتقادی به انجام کارهای نمایشی در مستندهای سفرش نداشت، خاطرم هست در سفر اول به سازمان ملل از ایشان پرسیدم؛ "شما بهعنوان نماینده ایران به آنجا میروید و چهحسی دارید؟"، ایشان بغض کرد و پاسخ داد؛ "شهدا نماینده این مردم هستند و من کارهای نیستم. آنها باید بیایند و صحبت کنند، چون قدرت امروز ما بهخاطر ایثار آنهاست". خاطرم هست که ایشان چنددقیقهای بغض و گریه داشت و واقعاً احساس کردم که او خودش را پایینتر از مردم و شهدا میداند، البته در نهایت ترجیح من این بود که این صحنه در خروجی مستند سفرشان منتشر نشود اما فیلمش را دارم.
ارسال نظرات